معنی المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین, معنی المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل پ نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی پ یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین, معنی اgkeg، kegا، ik;mji bmsت bاaتj، kاdg fmbj، bg omاsتj، j'dc fmbj، falg , j'dc، ikاjjb، kتaاfi، afdi، ik]mj، fsاj، ik]jاj ik alg، ik [js، kتkاdg، fiتsاmd، aاdb، اpتkاgا، td , dا afdi (]dxd dا lsd) fmbj، kاjjb، keg، rcdj, معنی اصطلاح المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین, معادل المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین, المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین چی میشه؟, المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین یعنی چی؟, المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین synonym, المثل، مثلا، همگونه دوست داشتن، مایل بودن، دل خواستن، نظیر بودن، بشکل , نظیر، همانند، متشابه، شبیه، همچون، بسان، همچنان هم شکل، هم جنس، متمایل، بهتساوی، شاید، احتمالا، فی , یا شبیه (چیزی یا کسی) بودن، مانند، مثل، قرین definition,